جدول جو
جدول جو

معنی استاد شدن - جستجوی لغت در جدول جو

استاد شدن
ماهر شدن بدرجه استادی و مهارت رسیدن حاذق گردیدن
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
استاد شدن
تصبح على درجة الماجستير
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
استاد شدن
Master
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استاد شدن
maîtriser
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استاد شدن
dominar
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استاد شدن
овладевать
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به روسی
استاد شدن
meistern
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
استاد شدن
опановувати
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استاد شدن
opanować
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
استاد شدن
精通
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به چینی
استاد شدن
dominar
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استاد شدن
padroneggiare
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استاد شدن
לשלוט
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به عبری
استاد شدن
習得する
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استاد شدن
beheersen
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
استاد شدن
เชี่ยวชาญ
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
استاد شدن
menguasai
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استاد شدن
ماہر بننا
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به اردو
استاد شدن
দক্ষ হওয়া
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
استاد شدن
bobea
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استاد شدن
ustalaşmak
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استاد شدن
विशेषज्ञ होना
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به هندی
استاد شدن
숙달하다
تصویری از استاد شدن
تصویر استاد شدن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داستان شدن
تصویر داستان شدن
کنایه از مشهور شدن، بلندآوازه شدن، برای مثال از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی - ۲۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استوه شدن
تصویر استوه شدن
درمانده شدن، برای مثال ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد / ز انبوه او کوه استوه شد (فردوسی - لغت نامه - استوه) استوه گشتن
فرهنگ فارسی عمید
در یافته شدن منیده شدن فهمیده شدن مفهوم شدن: از مضمون مشحون بطایف و هوانشاکم من الارض. . مستفاد میشود که شغل عمارت از معظمات امور عالم و مهمات جمهور بنی آدم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترد شدن
تصویر مسترد شدن
پس داده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داستان شدن
تصویر داستان شدن
شهره شدن مشهور گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاط شدن
تصویر اسقاط شدن
فرسودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استوار شدن
تصویر استوار شدن
محکم شدن ثابت شدن استحکام پذیرفتن راسخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماع شدن
تصویر استماع شدن
شنیده شدن بسمع در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاد کردن
تصویر استاد کردن
ماهرکردن بدرجه استادی رسانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گستاخ شدن
تصویر گستاخ شدن
((~. شُ دَ))
بی باک شدن، دلیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستان شدن
تصویر داستان شدن
((شُ دَ))
شهره شدن، مشهور گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرد شده
تصویر استرد شده
Salvaged
دیکشنری فارسی به انگلیسی